آل الله(علیه السلام)

آل الله(علیه السلام)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 12262
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


 
علی (علیه السلام)، معرف قرآن

علی (علیه السلام)، معرف قرآن
 
علي‏بن‏ ابي‏طالب (عليه ‏السلام) معرّف قرآن حكيم
اهل بيت (عليهم‏ السلام) تنها شناسانندهٴ قرآن
خلاصهٴ روايات گذشته
علي (عليه‏ السلام) يگانه معرّف قرآن
مفاد روايات گذشته   
يادسپاري مهم
هماهنگي حقيقت علي (عليه ‏السلام) با حقيقت قرآن
 
استحقاق اميرالمؤمنين (عليه ‏السلام) براي بررسي ابعاد گوناگون قرآن، از دو جهت قابل اثبات است:
1. آن حضرت (عليه‏ السلام) از اهل بيت طهارت (عليهم‏ السلام) است و هرآن چه دربارهٴ استحقاق آن ذات‏هاي مقدّس براي تحليل قرآن و معارف آن رسيده است، شامل حضرت علي (عليه‏ السلام) نيز مي‏شود.
2. نصوص ويژه‏اي دربارهٴ صلاحيت علمي و عملي شخص آن حضرت (عليه‏ السلام) رسيده است.
 
اهل بيت (عليهم ‏السلام) تنها شناسانندهٴ قرآن
يكي از ادلّهٴ اولويت تعييني اهل بيت (عليهم‏ السلام) و استحقاق حتمي آن‏ها براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني گذشته از حديث ثقلين كه سنّي و شيعه به سند و متن آن اذعان دارند سخنان حضرت علي (عليه ‏السلام) دربارهٴ عظمت اهل بيت عصمت (عليهم‏ السلام) است؛ چنان كه آن حضرت در نهج‏البلاغه فرمود:
«هُم مَوضِعُ سِرّه ولَجَأ أَمره وعَيبَة عِلمه وموئل حِكَمِهِ وكُهوفُ كتبه و جبال دينه. بهم أَقام انحناء ظهره وأَذهب ارتعاد فرائصه»[1] و «لا يقاس بآل محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم) من هذه الأُمة أَحَدٌ و لا يُسوّي بهم مَن جَرَتْ نعمتهم عليه أَبداً. هُم أَساس الدّين وعماد اليقين... ولهم خصائص؛ حق الولاية وفيهم الوصية والوراثة»[2] و «بنا يُستَعطي الهُدي ويُستَجلي العَمَي»[3] و «فيهم كرائم القران و هم كنوز الرحمان. إِن نَطَقوا صَدَقُوا وإِن صَمَتُوا لم يُسبَقوا»[4] و «هم عَيشُ العلم ومَوتُ الجَهل. يخبركم حلمُهم عن علمِهم وظاهرهم عن باطنهم وَ صمتُهُم عن حِكمَ منطقهم. لايخالفون الحق ولا يختلفون فيه. هم دعائم الإِسلام و ولائج الإِعتصام، بهم عاد الحق إِلي نصابه وانزاح الباطل عن مقامه وانقطع لسانه عن مَنبَة. عَقَلوا الدين عَقلَ وِعايَة و رِعاية لاعقل سَماعٍ و رِوايةٍ؛ فإِنّ رواة العلم كثير و رعاتَه قليل»[5] و «إِنّ الله تَبارك وتعالي طَهَّرنا وَ عَصَمَنا و جَعَلَنا شهداء علي خلقه و حجباً علي عباده وجَعَلَنا مع القران و جعل القران مَعَنا لانفارقه ولايفارقنا»[6] و «فأَين تذهبون وأَنّي تُؤفكون... وبينكم عِترة نبيّكم و هم أَزمة الحق وَ أَعلام الدين وَ السِنةُ الصِدق، فَأَنزِلُوهم بأَحسَنِ مَنازل القرآن ورِدُوهُم وُرُود الهِيمِ العطاش. أَيّها الناس! خذوها عن خاتم النبيين (صلي الله عليه و آله و سلم): أَنّه يموت مَن مات منّا وليس بميّت ويَبلي من بَلِيَ منّا وليس ببالٍ»[7] و «نحن شجرة النبوّة ومحطّ الرسالة ومختلف الملائكة ومعادن العلم وينابيع الحِكم»[8] و «إنّا صنائع ربّنا والناس بعدُ صنائع لنا». [9]
فضايل علمي و عملي اهل بيت (عليهم‏ السلام) بيش از آن تعدادي است كه در نهج البلاغه گردآوري شده است. همچنين مجموع آن‏چه در كتاب مزبور آمده، به مراتب بيش از آن چيزي است كه نقل كرديم.
 
خلاصهٴ روايات گذشته
مفاد آن‏چه كه دربارهٴ عظمت اهل بيت (عليهم‏ السلام) يادآوري شد، عبارت است از:
1. خاندان معصوم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حامل اسرار خدا، و صندوق دانش او، و قرارگاه كتاب‏هاي آسماني خدا و سلسلهٴ جبال دين اويند.
2. هيچ كس از امّت‏اسلامي، همتاي اهل بيت عصمت (عليهم‏ السلام) نيست و با آن‏ها سنجيده نمي‏شود. آنان پايهٴ دين، و ستون يقينند.
3. هدايت به وسيلهٴ اهل بيت (عليهم‏ السلام) عطا مي‏شود و كوري باطني انسان‏ها علاج مي‏گردد.
4. حقيقتِ قرآنِ حكيم و آيات كريمهٴ او دربارهٴ آن‏هاست و رموز آن در آن‏ها مستقر است و اينان، گنج‏هاي خداي رحمانند. اگر سخن بگويند، در گفتار خود صادقند و اگر ساكت شوند، چيزي آن‏ها را به سكوت محكوم نكرده است و مقهور هيچ مقام خارجي نبوده‏اند؛ بلكه چون خودشان صاحبان سخن و اميران كلامند، سخن گفتنْ اسير آنان است و در اختيارشان قراردارد؛ هرگاه مصلحت باشد، سخن مي‏گويند و هر زماني كه سخن گفتن مصلحت نباشد، ساكت هستند.
5. آن‏ها حيات دانشند و علم به كمك آن‏ها زنده است. دربارهٴ حقّ، نه مخالفند و نه مختلف؛ به ياري آنان حق به نصاب لازم خود بر مي‏گردد و باطل از جايگاهش بر كنار مي‏شود. اينان، دين خدا را عاقلانه در خود جاي مي‏دهند و دستورهاي آن را رعايت مي‏كنند و به شنيدن و گفتن بسنده نمي‏كنند.
6. خداوند آنان را از گزند گناه نگاه‏داشته و شاهدانِ اعمال بندگان خود قرار داده و آن‏ها را با قرآنْ قرين و قرآن را با آن‏ها همراه ساخته است؛ به گونه‏اي كه هرگز قرآن را رها نمي‏كنند و قرآن نيز آنان را رها نمي‏كند.
7. هركس كه راهي جز راه خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پيمايد، گمراه است. زمامداران حق و پرچم‏هاي دين و زبان‏هاي صدق، حقيقتِ اهل بيت طهارت (عليهم‏ السلام) است و بايد آن‏ها را به بهترين درجات قرآني منزل داد و همانند شتران تشنه كام به كوثر زلال معرفت آنان وارد شد.
8. اگر به ظاهر يكي از آنان بميرد، حقيقت ولايت و امامت او زنده است و حقيقت او هيچ‏گاه فرسوده نمي‏شود.
9. اهل بيت طهارت (عليهم‏ السلام) مخلوق و دست پروردهٴ خدايند؛ ولي ديگران به اين منظور پرورده مي‏شوند كه از بركات و حسنات علمي و عملي آن ذات‏هاي نوراني بهره‏مند شوند.
 
علي (عليه‏ السلام) يگانه معرّف قرآن
ادلّهٴ اولويت تعييني شخص اميرالمؤمنين (عليه‏ السلام) نسبت به امّت اسلامي براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني، سخنان آن امام همام (عليه‏ السلام) دربارهٴ شخصيت علمي خود اوست كه برخي از آن سخنان در حضور رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و با تقرير آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) صادر شده است.
حضرت علي (عليه‏ السلام) در نهج‏البلاغه دربارهٴ خود چنين فرمود:
«أَرَي نور الوحى والرسالة وأَشمّ ريح النبوّة»[10] و «إِنّى لعلي يقينٍ من ربّى وغير شبهةٍ من دينى»[11] و «ما شككتُ فى الحق مُذ أُريته»[12] و «وإِنّ معى لبصيرتى، ما لبّستُ ولا لُبِّسَ علىّ»[13] و «إِنَّ الكتاب لَمَعى مافارقته مذ صحِبتهُ»[14] و «بل اندمجت علي مكنون علم؛ لو بُحتُ به لاضطربتم اضطراب الأَرشيّة فى الطَوِىّ البعيدة»[15] و «فَاسْأَلُونى قبل أَن تفقدونى، فوالّذى نفسى بيده! لاتسألونى عن شى‏ء فيما بينكم وبين الساعة ولا عن فئة تهدى مائة وتُضِلُّ مِأئَةً إِلاّ أَنبَأتكم بناعقها وقائدها وسائقها ومُناخ ركابها ومحطّ رحالها...»[16] و «أَنا بطرق السماء أَعلم منّى بِطُرُقِ الأَرض وليس كلّ أَصحاب رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) من كان يسأَله ويستفهمه... وكان لايمرّ بى من ذلك شى‏ء إِلاّ سَأَلْتُ عنه وحفظته»[17] و «أَلَم أَعمَل فيكم بالثَقل الأَكبر وأَترك فيكم الثقلَ الأَصغر». [18]
مناقب علمي و عملي حضرت علي (عليه‏ السلام) به مراتب بيش از آن مقداري است كه در نهج البلاغه آمده است؛ زيرا سراسر اين كتاب شريف، بيان‏گر فضايل آن حضرت (عليه‏ السلام) است؛ چنان كه فضايل مزبور، بيش از منقول آن است.
 
مفاد روايات گذشته
خلاصهٴ آن‏چه كه دربارهٴ عظمت علمي و عملي حضرت علي (عليه‏ السلام) نقل شد، عبارت است از:
1. حضرت علي (عليه‏ السلام)، نور وحي و رسالت را با چشم ملكوتي خود مي‏ديد و بوي نبوّت را با شامّهٴ دروني خويش استشمام مي‏كرد.
در نهان انسانِ صالح، حواس ديگري وجود دارد كه با برخي از آن‏ها بوهاي غيبي را استشمام مي‏كند؛ مانند استشمام بوي حضرت يوسف (عليه‏ السلام) توسط حضرت يعقوب (عليه‏ السلام): ﴿إِنّي لأَجد ريح يوسف لولا أَن تُفَنّدون﴾. [19]
با بعضي حواس نيز منظره‏هاي غيبي را مي‏بيند؛ مانند ديدن جهنّم توسط صاحبان يقين: ﴿كلاّ لو تعلمون علم اليقين ٭ لتروُنّ الجحيم﴾[20] و با برخي حواس ديگر، صداي فرشتگان غيبي را مي‏شنود؛ مانند شنيدن صداي بشارت فرشتگان از سوي مؤمنانِ استقامت كننده: ﴿إِنّ الّذين قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة أَلاّ تخافوا ولا تحزنوا وَ أَبشِروا بالجنّة الّتي كنتم توعدون﴾. [21]
2. يقين به حقانيّت اصول و فروع دين كه در بين بندگان خدا كم‏تر وجوددارد براي حضرت علي (عليه‏ السلام) حاصل بود و تحقّق آن از آسيب هر شبهه‏اي مصون بوده است.
3. آن حضرت (عليه‏ السلام) معارف الاهي را با چشم ملكوتي خود مشاهده كرد. نه تنها با تفكر حصولي از آن‏ها آگاه شد، بلكه از همان لحظهٴ ارائهٴ ملكوت اشيا با يقين به سر مي‏برد و هرگز گرفتار شك نشده بود.
4. بينش الاهي آن حضرت (عليه‏ السلام) با وي بوده است. ايشان، نه خود مورد تلبيس قرار گرفت و نه ديگران را در اشتباه قرار داد.
5. قرآن كريم، همراه با آن حضرت (عليه‏ السلام) بود و هرگز او را رها نكرد.
6. اگر علمي را كه آن حضرت (عليه‏ السلام) داشت براي ديگران اظهار مي‏كرد، مايهٴ اضطراب و لرزش آنان مي‏شد؛ مانند لرزش ريسمان در چاه عميق.
7. آن حضرت (عليه‏ السلام) فرمود: پيش از ارتحال من، هر آن‏چه خواستيد از من بپرسيد. قسم به كسي كه جانم در دست اوست! هرگز از ميان حوادثي كه اكنون تا قيامت رخ مي‏دهد، چيزي سؤال نمي‏كنيد و از گروهي كه صدها نفر را هدايت مي‏كند و صدها نفر را گمراه مي‏سازد نمي‏پرسيد، مگر آن‏كه من شما را از همهٴ خصوصيات «قائد» و «سائق» و از ديگر شؤون آن آگاه مي‏كنم.
8. آن حضرت (عليه‏ السلام) فرمود: به راه‏هاي آسمانِ غيب از راه زمين حسّ و شهادت آگاه‏ترم.
9. آن حضرت (عليه‏ السلام) فرمود: آيا من در ميان شما به ثقل اكبر يعني قرآن كريم عمل نكردم و آيا در بين شما ثقل اصغر يعني عترت (عليهم‏ السلام) را به وديعت ننهادم؟
 
يادسپاري مهم
قرآن كريم نيز علم صحيح و تفسير ناب قرآن حكيم را بهرهٴ اهل بيت طهارت (عليهم‏ السلام) مي‏داند؛ زيرا طبق آيات ﴿إِنّه لقران كريم ٭ في كتاب مكنون ٭ لايمسّه إِلاّ المطهّرون﴾[22]، مساس علمي با كتاب مكنون كه باطن قرآن است و ظاهر قرآن نيز از آن تنزّل يافته است فقط بهرهٴ پاك‏شدگان از رجسِ وَهْم و رِجزِ خيال است كه همانا اهل بيت عصمت (عليهم‏ السلام) هستند.
براساس آيهٴ ﴿إِنّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أَهل البيت ويطهّركم تطهيراً﴾[23]، اهل بيت عصمت (عليهم‏ السلام) كه نه تنها از رجس گناه به دورند، بلكه از آثار رقيق آن نيز مطهّرند شايستهٴ مساس علمي با فرهنگ دروني و بيروني قرآن كريم هستند. از اين رو، تعريف و تبيين آنان نسبت به علوم و مفاهيم قرآن، تبييني ويژه است.
 
هماهنگي حقيقت علي (عليه‏ السلام) با حقيقت قرآن
خصوصيّت انسان كاملي چونان علي بن ابي طالب (عليه‏ السلام) از لحاظ سخن‏گفتن دربارهٴ قرآن،با نقل گفتار كوتاهي از خود آن حضرت (عليه‏ السلام) روشن‏تر مي‏شود.
«سهل بن حنيف انصاري» كه از محبوب‏ترين ياران اميرالمؤمنين (عليه‏ السلام) بود پس از بازگشت از «صفّين» در كوفه درگذشت. حضرت علي (عليه‏ السلام) پس از شنيدن خبر ارتحال سهل بن حنيف، چنين فرمود: «لو أَحَبَّنى جَبَل لتهافت»؛ [24] اگر كوه، محبّت مرا در خود جاي دهد و دوست من شود، متلاشي مي‏شود و فرو مي‏ريزد.
«سيد رضي» (رحمه‏الله) در شرح جملهٴ مزبور، چنين گفته است:
«محنت و اندوه او (كوه) افزوده مي‏شود و مصيبت‏ها با شتاب به او رو مي‏كنند و اين كار، جز براي پارسايان و پرهيزكاران و نيكان و برگزيدگان حاصل نمي‏شود؛ يعني خوبان، هدف تير بلا و غمند! حضرت علي (عليه‏ السلام) در جاي ديگر در اين باره فرمود: «مَن أَحبّنا أَهل البيت (عليهم‏ السلام) فليستعدَّ للفقر جلباباً»؛ [25] يعني هر كس ما خاندان عصمت و طهارت (عليهم‏ السلام) را دوست داشته باشد، بايد مهيّا و آمادهٴ دربركردن جامهٴ فقر و روپوش تهي دستي باشد».
شرح جناب سيد رضي (رحمه‏الله) قابل قبول است  و برخي از شواهد نقلي نيز آن را تأييد مي‏كند؛ ليكن معناي دقيق‏تر گفتار ياد شده، اين است كه حقيقت انسان كامل با حقيقتِ قرآن، كاملاً هماهنگ است؛ چنان كه حديث «ثَقَلَيْن» و جدا نبودن آن دو از يك‏ديگر و نيز همراهي قرآن با علي بن ابي طالب (عليه‏ السلام) آن را تأييد مي‏كند.
بنابراين، حكم ولايت و خلافت انسان كامل، حكم قرآن كريم است. پس، همان گونه كه حقيقت قرآن، فراتر از آن است كه كوه آن را تحمّل كند و نزول قرآن بر كوه، آن را متلاشي مي‏كند، حقيقت ولايت انسان كامل نيز برتر از آن است كه بر كوه حمل شود؛ زيرا پذيرش كوه نسبت به امور ماديِ محسوس، محفوظ است، ليكن تحمّل آن نسبت به امور مجرد و معقولْ محرز نيست؛ بلكه عدم آن محرز است.
بنابراين، مي‏توان معناي: «لو أَحَبّنى جبل لتهافت» را هماهنگ با معناي اين آيهٴ دانست: ﴿لو أَنزلنا هذا القران علي جبلٍ لرأَيته خاشعاً متصدّعاً من خشية الله وتلك الأَمثال نضربها للنّاس لعلّهم يتفكّرون﴾[26] ؛ اگر اين قرآن را بر كوهي فرو مي‏فرستاديم، يقيناً آن (كوه) را از بيم خدا فروتن و از هم پاشيده مي‏ديدي؛ و اين مَثَل‏ها را براي مردم مي‏زنيم، باشد كه آنان بينديشند.
اگر چنين معنايي براي حديث علوي (عليه‏ السلام) پذيرفته شود، به خوبي روشن مي‏شود كه استحقاق آن حضرت (عليه‏ السلام) براي تحليل معارف قرآني، استحقاق تعييني است؛ زيرا آن حضرت (عليه‏ السلام) قرآن ناطق است و بهترين راه شناخت هر چيزي، آن است كه آن شي‏ء را از زبان خودش بشناسيم و معرفت قرآن از زبان اميرالمؤمنين (عليه‏ السلام) به منزلهٴ شناخت قرآن از زبان خود قرآن است.
آن چه تاكنون ثابت شد، صلاحيت كامل و استحقاق تعييني اهل بيت عصمت (عليهم‏ السلام) به ويژه اميرالمؤمنين (عليه‏ السلام) براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني بود و آن چه در پيش داريم، بررسي گفتار آن حضرت (عليه‏ السلام) دربارهٴ قرآن كريم است.
به نظر مي‏رسد بررسي اجمالي سخنان حضرت علي (عليه‏ السلام) دربارهٴ قرآن به تبيين سه نظام بر مي‏گردد:
يكم، نظام فاعلي قرآن كه در آن مبدأ پيدايش قرآن و نيز چگونگي تحقّق آن ثابت مي‏شود.
دوم، نظام داخلي قرآن كه در آن چگونگي دست‏يابي به معارف قرآن كريم بررسي مي‏شود.
سوم، نظام غايي قرآن كه در آن هدف نهايي پديد آمدن قرآن كريم تبيين مي‏شود.
بنابراين، با افزودن سه فصل ديگر دربارهٴ نظام‏هاي سه‏گانه بر دو فصل گذشته، رسالت اين نوشتار به پايان مي‏رسد.


[1] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 2، بند 11.
[2] ـ همان، خطبهٴ 2.
[3] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 144، بند 4.
[4] ـ همان، خطبهٴ 154، بند 4.
[5] ـ همان، خطبهٴ 239، بند 3.
[6] ـ مستدرك نهج البلاغه، ص183.
[7] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 87، بند 16.
[8] ـ همان، خطبهٴ 109، بند 38.
[9] ـ همان، نامه 28، بند 11.
[10] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 192، بند 120.
[11] ـ همان، خطبهٴ 22، بند 6.
[12] ـ همان، خطبهٴ 4، بند 5؛ حكمت 184.
[13] ـ همان، خطبهٴ 137، بند 3.
[14] ـ همان، خطبهٴ 122، بند 8.
[15] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 5، بند 4.
[16] ـ همان، خطبهٴ 93، بند 3.
[17] ـ همان، خطبهٴ 210، بند 17.
[18] ـ همان، خطبهٴ 87، بند 17 و 18.
[19] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 94.
[20] ـ سورهٴ تكاثر، آيات 6 ـ 5.
[21] ـ سورهٴ فصّلت، آيهٴ 30.
[22] ـ سورهٴ واقعه، آيات 79 ـ 77.
[23] ـ احزاب، آيهٴ 33.
[24] ـ نهج البلاغه، حكمت 111 و112.
[25] ـ نهج البلاغه، حكمت 111 و 112.
[26] ـ سورهٴ حشر، آيهٴ 21.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط کیوان حسنوند
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :